نقاشی، میتواند فضایی برای بیان واقعیتهایی باشد که واژهها، تواناییِ در بر گرفتنشان را ندارند.
واقعیتهایی که من از آنها حرف میزنم، در طبیعتِ اطرافمان موجودند: گسترهای وسیع از کنشهایی ضدونقیض، که وقتی از دور نگاهشان کنیم آرام بهنظر میرسند و وقتی نزدیکشان شویم، شاهد نبردی وحشیانه خواهیم بود؛ نبردی میان تنش، آشفتگی و تابآوری، در لایههایی از سکون، تعادل و آرامش.
فرمها و شکلهایی که میبینید، ترجمهای از یک ریتم متناقض هستند که در آن بینظمی مدام به ساختار تبدیل میشود.
رنگهایی که در فرایند این خلق استفاده شده، رنگهایی هستند که از تلفیق دنیای بیرون با لایههای جهان درونم بهدست آمدند.
خطوط تکرار شونده در بسیاری از نقاشیهای این مجموعه، در نقش الگوهای تکرارشوندهی طبیعتِ زندگی خودمان هستند. همانطور که گاهی این الگوها در زندگی ما یکنواخت میشوند، همانطور هم در دلشان تحولی بیپایان در جریان است.
درست در میان همین تنشِ میان نظم و آشوب، حسی از هماهنگی و تعادل پیدا میشود که منبع اصلی خلق این آثار است.
نوعی از همنشینی با فضای منظرهمانندِ ذهنم، که گوشهای از آن را نشان میکنم، در آن اطراق میکنم، و گاهی بر زمین و آسمانش دراز میکشم و تماشایش میکنم.
اینجا، «منطقه حافظتشده» من است؛ جایی که در میانهی تمام تناقضها و طوفانهای زندگی، نقطه امنی است برای خلق و مشاهده.
علیرضا محسنی
